تا بود "اصفهان، نصف جهان" بود؛ ولی روشن نیست آیا هنوز که هنوزه با همت و دیدگاهی که در میان جامعه شکل گرفته است "اصفهان، نصف جهان" مانده؟!!
از طرفی هر روز شاهد ادعای شعارهایی در سطح شهرمان هستیم که گرچه امکان و ظرفیت بالقوه شهرمان را نشان میدهد، ولی بهرهگیری از چنین قابلیتهایی فارغ از فخر و غرور میراث به جای مانده از گذشتگان نیازمند بلندنظری بیشتری است.
برای مثال عباراتی از قبیل "اصفهان، شهر جهانی خلاق" یا "اصفهان، شهر جهانی صنایعدستی" تنها نمایی سطحی از قوتهای دیاری است که بیش از هرچیز مدیون گذشتگان خود میباشد؛ چراکه شاید اصفهان را به دلیل دارا بودن اسمی ۱۹۹ رشته صنایعدستیش شهر جهانی خوانده باشند ولی کافیست چشمانمان را ببندیم و تنها ۲۰ رشته آن را بخواهیم در ذهن آوریم!
یا خلاقیت شهری که از آن دم میزنیم چه میزان وامدار داشتههای دیروز است یا آوردههای امروز؟!
در بیانی گذرا باید گفت تا هنگامی که طرز تلقی جامعه و بویژه متولیان هر حوزه از جمله صنایعدستی، مسائل شهری و یا کسبوکار با شعارها و ادعاهای نمادینش سعی بر نمایش و پرداختن به کمّیات داشته باشد، این میشود که در نهایت بگوییم "اصفهان را دوباره -خواهیم- ساخت" و این یعنی هرروز بدتر از دیروز...
کلمات کلیدی: اصفهان، هنر، فرهنگ، کار، صنایع دستی، قلمکاری