حتماً همه ما بارها به درستی این جمله را از غریبه و آشنا شنیدهایم که گفته میشود: کار عار نیست؛ اما واقعهای را که مدتیست به شکلی عجیب شاهد رشدش هستیم و شاید کمتر به آن توجه کردهایم اینست که گویی از برخی امور عار، امروزه-روز تلقی کار میشود! و در ادامه آن رکود و فساد اقتصادی در حوزه کسبوکار را موجب میگردد. کارهائی از قبیل کار نکردن و حقوق گرفتن... یا کارمند بودن و کار، مند بودن... یا پُست قبول کردن و پَست قبول کردن... یا صرفاً پا روی پا انداختن و به تعبیری کاسبی کردن... یا واسطهگری و دلالی و خُب البته کسب درآمد از اون... یا پول قرض دادن دادن و از این قرضالحسنه درآمدزائی کردن... یا حتی دروغ گفتن و پول به جیب زدن... یا، یا هر کاری که عار هست اما کار نیست یعنی توی اون خبری از تفکر، خلاقیت و پویائی یا اثری از احساس مسئولیت اجتماعی نیست.
حقیقت اینه که چندین سالیست اون قدر فرهنگ و خاصه فرهنگ اقتصادی جامعمون فقیر و از درون تهی شده که دیگه مقوله پول و تامین مایحتاج اولیه، فارغ از شیوه و کیفیت استحصالش، بر کلیت شرافت انسانی و بالطبع روابط اجتماعی چیره گردیده و تاثیری بسیار تاسفبار وارد آورده و تذکر این امر خالی از لطف نیست که چنین رویکردی حاصلی جز باتلاق شعور فرهنگی برایمان نخواهد داشت که سطح آن را نیلوفرهای صرفاً پولی فراگرفته است.